آخرین چیزی که پدر به من گفت، آخرین کلمهای که از زبان او شنیدم، کامچاتکا بود. مرا بوسید با تهریش سه ـ چهار روزهاش صورتام را خراشید و سوار سیتروئن شد. ماشین در خیابان پست و بلند مارپیچ رفت. مدتی به حباب سبز رنگی خیره بودم که پشت تپهای گم میشد و دوباره پیدا میشد و هی کوچکتر و کوچکتر میشد تا اینکه دیگر چیزی ندیدم. بعد با جعبه T.E.G در زیر بغلام همانجا میخکوب ماندم. پدربزرگ دست روی شانهام گذاشت و گفت برگردیم خانه. مارسلو فیگراس، متولد سال 1962 در بوئنس آیرس، از مهمترین نویسندگان مدرن آمریکای جنوبی است. و آثار او در حوزه داستان و رمان به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده است. توفیق جهانی آثار فیگراس، از جمله کامچاتکا، مدیون سبک، زبان و نگاه منحصر به فرد اوست. در کامچاتکا بی آن که نویسنده از سیاست، خشونت و دیکتاتوری حرف بزند، همزمان پیامدهای هولناک دیکتاتوری نظامیان را در قالب رمانی بسیار لطیف، پر احساس و آکنده از طنزی گرم و جذاب نشان میدهد. فیلم سینمایی کامچاتکا با فیلمنامه نویسنده رمان و با کارگردانی مارسلو پینیرو در برلیناله سال 2003 فیلم برگزیده تماشاگران و برنده جایزه پانوراما بود، و در همان سال، نامزد جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار شد.