طاهر پوست تخمه داخل دهانش را تف میکند توی بشقاب: «لازم نیست حرف خودم و به خودم پس بدی. خوب نیست حالا پنج هزار تومن (چشمهایش را گرد میکند) به پولات اضافه شده و میتونی اون و بذاری رو بقیه پولات و بدی به صاحبخونه نق نقوت که همیشه تهدیدت میکنه وسط کوچه؟»