صبح شنبه در باغوحش، روبروی قفس شیرها، آسمان گرفته و نسیمی که بوی بادامزمینی و فضلهی حیوانات را با خود میآورد، طاووسها بر پهنای پیادهرو خرامان راه میرفتند. من در برابر باریکهای ایستاده بودم که بازدیدکنندگان را از شیرها جدا میکرد. شیرها چندان هم در حصر و بند نبودند، فقط آن قدر آزاد بودند که فرار نکنند. یک شیر نر و یک ماده روی لبه صخرهای مصنوعی چرت میزدند.