رابرت ویلیام چیمبرز” در سال 1865 در بروکلین ایالات متحده متولد شد و در بیست و یک سالگی برای تحصیل رشته هنر رهسپار پاریس” گردید. در سال 1893 به زادگاهش بازگشت و مدتی به کشیدن نقاشی پرداخت اما پس از مدتی آن را واگذاشت و به نویسندگی روی آورد. کتاب “پادشاه زردپوش” دومین اثر اوست. این کتاب پر رمز و راز شامل داستانهایی مستقل با درونمایه فراهنجار و بعضاً وحشت است که در برخی از آنها اشتراکاتی دیده میشود. از جمله این اشتراکات نمایشنامهای دو پردهای به همین نام است که شخصیتهای محوری داستانها با خواندن آن عقل میباختند یا گرفتار زوال و نابودی میگشتند، و همچنین شهری به نام “کارکوسا” که گویا داستان نمایشنامه در آن رخ میدهد. چیمبرز در این اثر از دو داستان کوتاه از “امبروز بیرس” که او نیز نویسنده و منتقدی چیرهدست بود، وام گرفت. تاثیر داستان “ساکن شهر کارکوسا” از بیرس بیشتر از داستان دوم، یعنی “هاییتای چوپان” است که جز یک نام نشان دیگری از آن در این کتاب نمیبینیم. اما برای کشف سرنخهای بیشتر برای خوانندگان، تصمیم گرفتم آن دو داستان را نیز ترجمه کنم و در پایان کتاب بگنجانم. در سالهای گذشته این کتاب دستمایهی ساخت فیلمها و سریالهای زیادی، علیالخصوص فصل اول سریال “کارآگاه واقعی” شد و همین موضوع سبب احیای دوبارهی آن و تبدیل شدن آن به یکی از پرفروشترینها گردید.