رمان ایرانی

آبی‌تر از آسمان آبی‌تر از دریا

توی دلم قهقه زدم و قلبم از خوشحالی در حال رقص بود. به قول مریم توی شکمم بله برون و توی قلبم حنابندون بود. با شادی به خودم گفتم: پس این بار سنگین رو تحمل می‌کردی که صدای جلز و ولزت دنیا رو برداشته بود!!!

پرسمان
9786001871665
۱۳۹۵
۵۱۲ صفحه
۱۹۶ مشاهده
۰ نقل قول