خواهر بزرگتر به دیدن خواهر کوچک خود به ده آمده است. وی زن تاجری از تجار شهر است، در صورتی که خواهر کوچکتر زن رعیتی شده و در ده زندگانی میکند. دو خواهر با هم نشسته دل داده و قلوه گرفته مشغول صحبت و چای خوردن هستند. خواهر بزرگه شروع کرد به افادهفروشی و لاف زدن از مزایای زندگی شهریان و...