رمان ایرانی

یار قدیمی

فرصت را غنیمت دانستم و برایش از چیزهایی که باید گفتم و او برایم از ناگفته‌ها. از کودکی خودش و پوران... از نوجوانی و احساس خام و به قول خودش هوس زود‌گذر داشتن دختری به زیبایی پوران. گفت هوس و شور جوانی، نگفت عشق و دلدادگی میان‌شان بوده. از جدایی طولانی که بین پوران و خودش اتفاق افتاد و تحلیل رفتن هوسش. از جوانی و روزهای پایانی جنگ ایران و عراق و تغییر افکارش و رشته‌ای که می‌خواند و دوره‌ای به جبهه رفت تا مجروحان جنگی را مداوا کند. از روزهایی که دلبسته دختر نجیب و مومن همکلاسی‌اش به اسم آسیه شده بود. از اینکه پوران تازه از پدر من جدا شده بوده و مانع ازدواج او با آسیه می‌شود که موفق نشده و مهراد او را پس می‌زند. عمو مهراد گفت که چند

آرینا
9786006893242
۱۳۹۵
۴۵۶ صفحه
۳۷۶ مشاهده
۰ نقل قول