لبم را میگزم، بیتوجه به او، که با شوهرم به حرف ایستاده، در نیمهباز انباری را به داخل هل میدهم. صدایی شبیه ناله توجهم را جلب میکند. گوش تیز میکنم. صدا از داخل انباری میآید. هنوز چشمانم به تاریکروشن آن عادت نکرده که...
کوچه اقاقیا
عطر گلهای باغچه ناز و محمدی و مریمهایی که در گلدانهای سفالی نقش برجسته بر چهار گوشه حوض گذاشته شده بودند با عطر ادویه و زعفران درهم آمیخته و هوای خانه را سنگین کرده بود...