اریک پارکر، یک مدیر بیلیونر بیست و هشت ساله که از قبل دیگران به پول و پله رسیده، در یکی از شبهای ماه آوریل سال 2000، پس از آن که بیخوابی به سرش زده، توی خانه چهل و هشتم یک و چهار میلیون دلاری (با مخزن کوسه و آغل سگ روسی و استخر و ژیمناستیک) در بالای یک آپارتمان هشتاد و نه طبقه در خیابان اول، از جا بلند میشود و به مامور امنیت خود، ترو آل کم موی بیگردن، میگوید که میخواهد به انتهای خیابان چهل و هفتم برود و مویاش را کوتاه کند... مطالعه پیشامسیحی دلیلو برای «انتظام به همسانسازی عمیق»، او را به امری کامپیوتری جهانی نزدیک کرده است. ذکاوت سرشار دلیلو و مشکل پسندیاش و نیز نثر تیزش در توصیف صحنهها با انتخاب واژگان دقیق به نمایش در میآید که به دور از تشبیه است. اما گرفتار شدن در افسانه که در آنجا هر چیزی میتواند اتفاق بیفتد، چیزی است که اصلا اتفاق نمیافتد. تا چه اندازه ما باید نگران قتل و آدمکشی قهرمانی مثل اریک پارکر باشیم؟ باری، دلیلو با این کار در پی همدردی با تهیدستان است و پنداری آدمهای مرفه را دیوانه قلمداد میکند.