مادر پنهان من، داستان شگفتانگیز گذشت و شفقت است، وقتی جستجوی دختری برای پیدا کردن مادرش، تبدیل به سفری میشود از ترک کردن به عشق. هنگامی که فیلیس ویتسل فقط هشت ماه داشت، مادرش بر اثر سل درگذشت. دست کم، این چیزی بود که وقتی فیلیس بزرگ شد، به او گفتند. اما فیلیس هیچوقت باور نکرد که این موضوع حقیقت داشته باشد. او هر شب در دعاهایش از خدا میخواست که مراقب مادرش باشد و این امیدش را از دست نمیداد که مادرش زنده است و جایی در این دنیا، زندگی میکند.