چشمم افتاد به جای خالی قاب عکس دستهای خودم با مهرداد. مستطیلی حک شده روی دیوار. فکر کردم وقتی کسی از خانهای به خانه دیگر میرود، چند تا از این قابهای مستطیل، بیضی یا مربع روی دیوارها جا میاندازد. عکس عزیزی از دست رفته، یا عروس و دامادی جوان. فقط ردی میماند که شاید بعدها با قاب دیگری پر شود.