رمان خارجی

انگار آن‌جا نیستم (داستانی درباره بالکان)

(As if i am not there)

رمانی از نویسنده‌ کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم. «اس» دختری جوان است که در دهکده‌ای در بوسنی زندگی می‌کند. روزی سربازی صرب وارد آپارتمانش می‌شود و از او می‌خواهد وسایلش را جمع کند و همراه آن‌ها برود. خیلی زود، او خود را گرفتار چرخ‌دنده‌های ماشین جنگ و تجاوز و تحقیر و کشتاری می‌بیند که صرب‌ها به راه انداخته‌اند. همراه با زنان دیگر، روزهایی سخت و تلخ را در اردوگاه اسرا سپری می‌کند و بارها مرگ را به چشم می‌بیند. سرانجام، در مبادله‌ اسرا، از اردوگاه رهایی می‌یابد و در سوئد پناهنده می‌شود، اما این پایان ماجرا نیست؛ او کودکی در بطن دارد که احساساتی متناقض را در وجودش می‌پرورد و باید برای سرنوشتش تصمیم بگیرد... انگار آن‌جا نیستم شاهکاری ادبی است که در اکثر فهرست‌های معتبر جزو رمان‌های برتر جهان است. داستانی از یأس و امید و قربانی شدن همیشگی زنان در آتش‌افروزی‌های مردان. کتابی که ماجرایش فراموش‌ناشدنی است.

حدیث حسینی
قطره
9786001199127
۱۳۹۵
۲۱۸ صفحه
۲۹۲ مشاهده
۰ نقل قول
اسلاونکا دراکولیچ
صفحه نویسنده اسلاونکا دراکولیچ
۳ رمان Slavenka Drakulić (1949) is a noted Croatian writer and publicist, whose books have been translated into many languages.

In her fiction Drakulić has touched on a variety of topics, such as dealing with illness and fear of death in Holograms of fear; the destructive power of sexual desire in Marble skin; an unconventional relationship in The taste of a man; cruelty of ...
دیگر رمان‌های اسلاونکا دراکولیچ
کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم
کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم «یادم هست انقلاب‌ها چطور در اروپای شرقی شروع شد. اما در کشورهای کمونیستی آدم را جوری بار می‌آورند که خیال کنی تغییر غیرممکن است و از تغییر بترسی و بدگمان باشی، چون هر تغییری فقط وضع را بدتر کرده. من دست به سفر زدم تا این تغییرات بعد از انقلاب را از نزدیک خصوصا در زندگی زنان در کشورهای مختلف ...
آزارشان به مورچه هم نمی‌رسید
آزارشان به مورچه هم نمی‌رسید خورشید هنوز وسط آسمان بود و بوی تعفن هوا را نمی‌شد تحمل کرد. دراژن فقط باید از این مکان جهنمی دور می‌شد. دوباره می‌خواست داخل آب بپرد یا دست کم دوشی بگیرد و بوی مرگ را بشوید. فقط ای کاش می‌توانست دست‌هایش را بشوید. به دقت نگاهشان کرد. خونی روی آنها نبود، فقط تاولی روی انگشت اشاره دست راستش بود. ...
مشاهده تمام رمان های اسلاونکا دراکولیچ
مجموعه‌ها