رمانی از نویسنده کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم. «اس» دختری جوان است که در دهکدهای در بوسنی زندگی میکند. روزی سربازی صرب وارد آپارتمانش میشود و از او میخواهد وسایلش را جمع کند و همراه آنها برود. خیلی زود، او خود را گرفتار چرخدندههای ماشین جنگ و تجاوز و تحقیر و کشتاری میبیند که صربها به راه انداختهاند. همراه با زنان دیگر، روزهایی سخت و تلخ را در اردوگاه اسرا سپری میکند و بارها مرگ را به چشم میبیند. سرانجام، در مبادله اسرا، از اردوگاه رهایی مییابد و در سوئد پناهنده میشود، اما این پایان ماجرا نیست؛ او کودکی در بطن دارد که احساساتی متناقض را در وجودش میپرورد و باید برای سرنوشتش تصمیم بگیرد... انگار آنجا نیستم شاهکاری ادبی است که در اکثر فهرستهای معتبر جزو رمانهای برتر جهان است. داستانی از یأس و امید و قربانی شدن همیشگی زنان در آتشافروزیهای مردان. کتابی که ماجرایش فراموشناشدنی است.