نگاه خیرهاش روی سطح آبی دریا ثابت مانده بود اما فکرش آنجا نبود. نسیم خنکی موجهای آرام را تا ساحل بدرقه میکرد و کفهای سفید را به روی شن و ماسههای نرم ساحل میپاشید. هر از گاهی صدای قهقهههای بیدغدغه چند کودک در فضا طنین میانداخت و صدای قدمهای سریعشان که با نزدیک شدن امواج به پاهای ظریفشان، جیغکشان عقبنشینی کرده و با سرعت فرار میکردند، هر نگاهی را مملو از شادی مینمود...