نمایش‌نامه

نان سنگک

کامی دوازده ساله است. مادرش نیمه‌شب او را دنبال نان سنگک می‌فرستد، اما برنمی‌گردد. چرا؟ جواد آقا... خوابین؟ اوا... این در که قفله! کامی... کامی کجایی بچه ‌جون؟ اوا... این خون دیگه چیه؟ لابد دعوا شده. پناه بر خدا... همسایه‌ها گفتن یه خبرهایی شده‌ها...

مروارید
9789641914471
۱۳۹۶
۸۴ صفحه
۹۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فریده فرجام
سیندخت (نمایش‌نامه در 3 پرده)
سیندخت (نمایش‌نامه در 3 پرده) سیندخت بلند می‌شود، روبروی سام می‌ایستد، تور سیاه را از روی صورتش بالا می‌زند. سیندخت: من سیندخت مادر رودابه‌ام! همسر مهرابم! (سام با شگفتی نگاه می‌کند) کنون آمدم تا هوای تو چیست؟ ز کابل تو را دشمن و دوست کیست؟ اگر ما گنه‌کار و بدگوهریم. بدین پادشاهی نه اندرخوریم. من اینک به پیش توام مستمند. بکش، گر کشی، ور ببندی، ببند...
تاج‌ماه عروس هوای مقوایی
تاج‌ماه عروس هوای مقوایی تاجماه ـ وقتی به خودم نگاه کردم، ترسیدم... دیدم مثل گلاب منو تو یه شیشه سبز و شکننده ریختن... اون‌وقت این شیشه رو، یک مرد، آروم و بی‌سروصدا، زیر سر داریش قایم کرده تا هر وقت سرحال بود، اونو بو کنه... اما من، دستامو واز کردم و شیشه رو شیکستم. بتول خانم ـ کجا پاشم برم؟ این‌جا خونه منه. این زندگی ...
مشاهده تمام رمان های فریده فرجام
مجموعه‌ها