هوا خوب بود. بیش از ده درجه سرما نبود و فقط مقداری بلور برف میبارید. هوایی بود که تقریبا در تمام طول ماه دسامبر وجود دارد. در مقابل مغازه یک کالسکه سفری بسته به دو اسب ایستاده بود. گولوخاواتوف طلافروش که فرورفته در لباسی دارای آستر پوست به روی پلکان میآمد گفت: - خوب، ایوان دوراک؟ ایوان دوراک، پیرمردی کاملا لاغر، که فقط شنل نازکی به تن داشت، پیش رفت، در حالی که با تمام قامتش قد راست میکرد و با لودگی پلک میزد، پیش آمد...