«همه چیز روبهراه است!» روزی که آن جوان را دیدم، یعنی چند روز پیش از آمدنم به انوشبرد، سمند صفر و سفیدم را انداخته بودم توی اتوبان کرج و مجری سرحال رادیو مدام همین را میگفت: - همه چی روبهراهست! و بعد، چند ثانیه موسیقی تند و تیز. دوباره میآمد و میگفت: - هوا چه خوبه! فقط دوازده درجه سانتیگراد. ساعت هشت صبحه و... همه چی روبهراهست!