حسن بهرامی در رمان کوتاه دلفین مرده از جغرافیای شهری کوچک مینویسد که مملو از بطالت و رازآلودگی است. رمان دلفین مرده را میتوان کاری تجربی دانست. راوی کتاب نوجوانی است خیالپرداز و ناآرام که در یک شهر کوچک در مرکز ایران زندگی میکند. او دچار اوهامی است که با امور واقعی خلط میشوند و خودش نیز بر این امر تا حدی وقوف دارد؛ اما نمیتواند از آن بگریزد. خانوادهاش چندان دارا نیستند و تنها امیدش دایی عجیبش است که دیوانه تمدن کلاسیک یونان است و اسامی خدایان یونانی. پسرک از خانه چیزهای کوچک میدزدد و با سیگار عوض میکند... او رویایی دارد که درصددِ برآوردهکردن آن است... رمان حسن بهرامی براساس نوعی از زیستن ساخته شده که در وجود قهرمان نوجوان قرار دارد، نوعی که او را به سوی درونگرایی و البته کشف اموری پیش میراند که گاه تکاندهنده هستند. برای همین با رمانی روبهروییم که در فصلهای کوتاه و برشهای صریح و البته التزام به زمان خطی تلاش میکند یک جهانِ مضطرب بسازد. جهانی که در آن بوی مرگ استشمام میشود و در کانال متعفن کنار خانهی راوی، نزدیک کندوهای عسلشان، این راوی گمان میکند چند جنازه را شبانه خاک کردهاند.