«کلاغها هم از تهران رفتهاند» فقط قصه عشق نیست، قصه سنتهای فرسوده و نخنما هم نیست، یا قصه ظلم مضاعفی که به دختران و زنان این مرز و بوم میرفت و میرود، یا حتی قصه وفاداری و خیانت... راستش را بخواهید، اصلا قصه نیست... شرح زندگی واقعی زنی فرشتهخوست که حی و حاضر است و در روزهای تنهایی بعد از رفتن فرزندانش و بعد از بستن در به روی عشق بزرگ زندگیاش، دل به دوستان و طبیعت سپرده است و به نرمی، اما سینهخیز، در بقیه زندگیاش میرود...