نامهای برایت نوشته بودم روزی وری میز پدرت دیدماش. از من پرسید: چقدر در برخورد با خودت واقعبین هستی؟ قبل از اینکه جواب بدهم پاسخ داد: تخیل در تو آن قدر قوی است که به توهم میرسد. بقیه حرفهایش را نمیشنیدم. به خطوط نامه نگاه میکنم که با خودکار قرمز نوشتهام آن را. نامه در کنار گلدان شیشهای کبره بستهای با آبی کدر و گندیده. گلی مایوس و زرد شبیه آفتابگردان در گلدان است.