«روزهای روز» روایتی از یک بانوی نویسنده است که هفت روز زندگی خود را در حالی مینویسد که گویی هنگام نگارش، به دست ناشر رسیده است. از نگاه او، همه روزهای زندگی، در یک روز بلند جریان دارد که سراسر، همین امروز است. او خوب میبیند؛ زیاد میاندیشد و زیاده نمی خواهد؛ اما مانند دیگران با رویدادهای خواسته و ناخواستهای روبرو میشود. مهر شورانگیز این بانوی جوان، از رویارویی پرسشگرانهاش با زندگی کم نمیکند و دامان پرسشهایش، تا مرگ و آفریننده زندگی و مرگ کشیده میشود، او آهسته و بیپایان، گامهایی بر میدارد که «امروز»، تجربه شخصی معنا را جانبخش تکاپوی فکریاش قرار میدهد. در همراهی با او، شاید یک بار خواندن این کتاب، کافی نباشد. ...