نمایش‌نامه

وانیا و سونیا و ماشا و اسپایک

(Vanya and sonia and masha and spike)

سونیا: وانیای نازنیم، برات قهوه آوردم. وانیا: دارم. سونیا: آه، ولی من که هر روز صبح برات قهوه می‌آرم. وانیا: خب، آره، اما در دسترس نبودی. سونیا: خب، یه دقیقه رفتم دستشویی، نمی‌تونستی صبر کنی؟ وانیا: نمی‌دونم. قهوه آماده بود، تو نبودی، منم ازم برمی‌اومد که قهوه رو بریزم تو فنجون.

نیلا
9786001221651
۱۳۹۶
۱۱۲ صفحه
۱۳۴ مشاهده
۰ نقل قول