مار نوجوان که تازه بلعیدن خرگوشها را یاد گرفته بود، گفت: «از یک چیز سر در نمیآورم. چرا وقتی من به خرگوشها نگاه میکنم، فرار نمیکنند؟ آنها که خیلی تند میدوند.» چپ چشم تعجب کرد: «چطور فرار کنند؟ ما آنها را هیپنوتیزم میکنیم...» مار نوجوان پرسید: «هیپنوتیزم یعنی چه؟»