سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند. همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند. تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او. زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند. چون ز نسیم میشود زلف بنفشه پرشکن. وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمیکند. دل به امید روی او همدم جان نمیشود. جان به هوای کوی او خدمت تن نمیکند.