شعر

گزینه اشعار ایرج ضیایی (مجموعه شعر)

مهاجر جوان روس. تسمه چرمی گارمون را. بر شانه‌اش می‌آویزد و. می‌خواند. باکو. عروسم را در پطروگراد دزدیدند. باکو. عروسم را در چرنوییل کشتند. صدایش. از میان کریستال‌های چک عبور می‌کند. ویترین و اشیا و کالسکه‌ها را دور می‌زند. به پیاده‌رو می‌رسد. میان برف می‌ایستد. برف و صدا. دور می‌شوند. دور. دور.

9786008291183
۱۳۹۶
۲۹۶ صفحه
۱۰۱ مشاهده
۰ نقل قول