زمان آن رسیده تا جملهها را با خاک.
و آفتاب را با نقطهگذاری.
و باران را با افعال درآمیزیم.
و کرمها از میان علامتهای سوال بگذرند.
و ستارهها بر اسامی شکوفا بدرخشند.
و شبنم.
بر بندها بنشیند...
۱۴ رمان
ریچارد گری براتیگان نویسنده و شاعر معاصر آمریکایی. از او ۹ رمان، یک مجموعه داستان و چندین دفتر شعر منتشر شده است. رمان صید قزل آلا در آمریکا اولین و شناخته شدهترین اثر اوست.
ریچارد در سیام ژانویه ۱۹۳۵ در تاکوما واشنگتن به دنیا آمد.از دوران کودکی او اطلاعات زیادی در دسترس نیست اما ظاهراً دوران کودکی سختی را پشت سر گذشته است. پدرش پیش از به دنیا آمدن او، خانواده را ترک کرد و پس از آن که خبر ...
در رویای بابل
در رویای بابل از موفقترین و ماندگارترین آثار ریچارد براتیگان، نویسنده نوآور آمریکایی، است. رمانی در نهایت جذابیت، که حاصل تجربیات اعجابانگیز نویسنده در عرصه خلاقیت ادبی است. این اثر همتا و حتی فراتر از صید قزلآلا در آمریکا است که سنت شکنی ادبی را در آمیزهای از ژانرهای سنتی (داستان کارآگاهی و رمان علمی ـ تخیلی) به نمایش میگذارد: ...
صید قزلآلا در آمریکا
ریچارد براتیگان، نویسنده نامدار آمریکایی، از نسل نویسندگان سودایی دهه شصت بود و صید قزلآلا در آمریکا شاهکار او است. آثار براتیگان بیش از هر چیز بازتاب روح زمانهاند، زمانهای که درک تازه خود از دنیای داستانی را تا همیشه مرهون نسل او خواهد بود. براتیگان نویسندهای نوگرا و نامتعارف بود که به ویژه با این اثر به اشتهاری عظیم ...
نامهای عاشقانه از تیمارستان ایالتی
گفتم: ‹‹دوست ندارم قصه بگم. میخوام کتابم رو بخونم.››
‹‹چرا، میخوای برام قصه بگی.››
گفتم: ‹‹چرا من؟››
‹‹چون نگاه کردم و دیدم تو ذهنت از همه بزرگتره.››
پرسیدم: ‹‹اگه برات قصه نگم اونوقت چیکار میکنی؟››
با شیرینزبانی گفت: ‹‹خب، هیچی. فقط تا اونجا که بتونم جیغ میکشم، بعد وقتی همه اومدن اینجا بهشون میگم که تو پدرمی. بهم گفتن وقتی جیغ میکشم مثل این میمونه ...
بارش کلاهمکزیکی
کلاه مکزیکیای از آسمان افتاد و در خیابان اصلی شهر جلوی پای شهردار، پسر عمویش و آدمی بیکار فرود آمد و زن ژاپنی طنز نویس آمریکایی را ترک کرد و طنز نویس آمریکایی آنقدر با شکم گرسنه به غذا فکر کرد که صاعقه یاس از مغزش ژامبون کبابی درست کرد و شهری به هم ریخت و رئیس جمهور ایالات متحده ...
در قند هندوانه
امروز صبح در زدند. از نحوه در زدنش میشد بفهمم که چه کسیست، و از پل که رد میشد صدایش را شنیده بودم. از روی تنها تختهیی رد شد که سر و صدا میکرد. همیشه از روی آن رد میشد. هیچوقت نتوانستهام از این قضیه سر در بیاورم. خیلی فکر کردهام که چرا همیشه از روی همان تخته رد میشود، ...