رمان خارجی

مردی به نام اوه

(A man called Ove)

همه چیزی که به آن نیاز دارید، اوه است. در نگاه اول، می‌شود گفت اوه، بداخلاق‌ترین مردی‌ست که در زندگی‌تان با آن مواجه شده‌اید. آدمی خسیس با اصولی که اصلا از آن‌ها کوتاه نمی‌آید، برنامه‌های روزانه دقیق و خشک، و بی‌اعصاب. آدم‌ها فکر می‌کنند اوه آدم تلخی‌ست، و او فکر می‌کند که بین یک مشت آدم احمق گیر افتاده است. جهان منظم و منزوی اوه، یک روز صبح در ماه نوامبر، با همسایه‌های جدیدش - زوج جوان پرحرف و دو دختر بی‌ادبشان - که حضورشان را با له کردن صندوق پستی اوه، اعلام کردند، زیر و رو شد. آن‌چه در ادامه می‌آید، داستان الهام‌بخش گربه‌ای ژولیده، دوستی‌های اجباری، و تحلیل دوباره جمعی‌ست که همه افراد حاضر در آن، فکر می‌کردند به خوبی یکدیگر را می‌شناسند.

9786006585499
۱۳۹۶
۳۶۰ صفحه
۲۷۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های فردریک بکمن
بریت ماری این‌جا بود
بریت ماری این‌جا بود هر مرگی ناعادلانه است، و هر کسی که در عزاست، دنبال مقصر می‌گردد. اما خشم ما تقریبا همیشه با این بینش بی‌رحمانه مواجه می‌شود که هیچ‌کس مسئول مرگ کسی نیست. ولی اگر کسی مسئول باشد چه؟ اگر می‌دانستی چه‌کسی - شخصی را که عاشقش بوده‌ای - از تو ربوده چه؟ آن‌وقت چه کار می‌کردی؟
تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند
تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند فردریک بکمن در تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند طنز همیشگی‌اش را با جسارت بی‌نظیرش ترکیب می‌کند و روایتی شاد و در عین حال غافلگیر کننده و گاه تکان دهنده ارائه می‌دهد. او در این کتاب از بعضی از رازهای زندگی‌اش پرده برمی‌دارد، از جمله داستان ازدواج خود با همسر ایرانی‌اش و همچنین ماجرای تیر خوردنش در جریان ...
بریت ماری این‌جا بود
بریت ماری این‌جا بود حالا دیگر فردریک بکمن مشهورتر و محبوب‌تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد. میلیون‌ها نفر در دنیا رمان اول او، مردی به نام اوه، را خوانده‌اند و شیفته‌اش شده‌اند. این نویسنده خلاق سوئدی با یک غافل‌گیری تازه بازگشته است: بریت ماری این‌جا بود - آمیزه‌ای هیجان‌انگیز از عشق و فوتبال! شاهکاری که خیلی زود جای خود را ...
می‌خواهم سهمم را ببخشم
می‌خواهم سهمم را ببخشم دیشب مرگ را کنار ماشین له شده‌ام، درست بعد از تصادف ملاقات کردم. همه جا پر از خون بود، خون من. زن با همان ژاکت خاکستری کنارم ایستاده بود. با تردید نگاهم کرد و گفت: "قرار نبود این جا باشی!" از او می‌ترسیدم چون من یک برنده هستم، کسی که همیشه نجات پیدا می‌کند. و همه برنده‌ها همیشه از مرگ ...
مشاهده تمام رمان های فردریک بکمن
مجموعه‌ها