در کتابی که پیش روی شماست با چهرهای از کارل مارکس فیلسوف تاثیرگذار این مشرب فکری مواجه میشویم که مربوط به دوران تاثیرپذیری اوست. این چهره با آنچه بعدها از مارکس مورخ یا مارکس نظریهپرداز سیاسی شناخته شد دارای تفاوتی بنیادین است. تفاوتی که همواره میان یک نوجوان حساس با یک فعال جدی اجتماعی میتواند وجود داشته باشد. مارکس شاعر در واقع بخشی از زندگی مارکس است که پیش از تکامل شخصیاش روی داده و به عنوان بخشی از زندگی شخصیاش باید تلقی شود که بعدها به قدری با آن فاصله گرفت که نفیاش کرد. این شعرها در بهترین حالت تقلیدی از آن نوع سبک و ایدهپردازی است که نمونههای ماندگارش را در شعر شعرای بزرگ آن دوران میتوان جستوجو کرد. اما از خلال همین سطرهای آشکارا تقلیدی و بیترید خامدستانه میتوان به دریافتهایی دست یافت که از دانشجویی به نام کارل ماکس فیلسوفی درخور تامل ساختهاند. چراغ در سکوت میسوزد. و نرم نرم نور میپراکند. انگار همراه من مویه میکند. انگار از مصیبت من آگاه است. چراغ مرا همچنان تنها مییابد. فرو رفته در خویشتن. وقتی تصوراتم. به شکل اشباح خیالی پدیدار میشوند. چراغ باید درکی داشته باشد. از این که نور لرزان تنهایش. غرق میشود در اندوهی عمیق...