ژان.آ، ژان.ب، ژان.س، ژان.د، ژان.ای، ژان.اف، همراه پدر و مادرشون اثاثکشی کردن. اما توی زندگی تازه اونها در تولون با وجود، یه خروس جنگی، یه همسایه سنگین گوش، یه تفنگ سیبزمینیزن و نبرد با دار و دسته کاستورها، از آرامش خبری نیست... تو خانواده بچه ژانها، بابا عاشق درست کردن آلبومهای عکسه و هر وقت خبری میشه، یه عکس خانوادگی میگیره؛ البته اینبار یه عکس اسرارآمیز باعث میشه اون شوخطبعی همیشگیاش رو از دست بده، اونوقت، عملیات پلیسی برای شناسایی صاحب عکس شروع میشه و حالا بچه ژانها باید به فکر پیدا کردن راهی برای جان به در بردن از مجازات باشن. برای همین عقلهاشون رو روی هم میذارن تا... میدونید املت شیرین چیه؟ آسونتر از این غذا وجود نداره! خانوادهای با پنج تا پسر به اضافه یه کوچولو که به زودی به دنیا میاد، یه لاکپشت، یه خوکچه هندی و یه مشت موش کوچولو سفید، همه اینها رو خوب با هم مخلوط کنید. البته مامان خیلی منظم و پاپای قهرمان خردهکاریهای خانه رو فراموش نکنید. همینطور چند تا رفیق خوب مدرسه با قدرت خیالپردازی فوقالعاده! مثل روز روشنه که امکان نداره توی خانوادهای با وجود شش تا پسر به نام ژان یه چیزی، مثل آرامش پیدا بشه! از وقتی ژان.آ هوس کرده ستاره بشه، همه خانواده با یه گونه جدید از موجودات زمینی تهدید شده «دخترها!» البته ژان.ب با خودش عهد کرده عمرا طرفشون نره و به جاش از هنگ دریای سر در بیاره! اما مگه میشه از سن بلاهت، جان به در برد؟ یا اینکه پاپا پزشک خیلی خوبییه و مامان هم خیلی منظم، امسال در خانه ژانها یه خبرهایی هست... تابستان امسال خانواده بچه ژانها همگی به هتل روشروژ میرن. توی برنامه، قایقرانی با قایق بادی و کفشهای پلاستیکی، سرککشی مخفیانه از هتل موقع چرت بعد از ظهر و نمایشهای استثنایی در سیرک بزرگ پیپولو هست، البته تماشای مسابقات دوچرخهسواری دور فرانسه رو نباید از قلم انداخت... و همینطور چند تا کارتپستال جانانه برای پسردایی فوگوسها! وقتی توی خانواده آدم شش تا برادر باشه و اسم همهشون ژان، یه چیزی امکان نداره. امکان نداره حتی یک لحظه حوصله آدم سر بره. برنامه تابستان امسال، اثاثکشی، تعطیلات در خانه پاپیژان و مامی ژانت، یه ماهی به نام شیاف، یه مشت پسردایی گوشبلبلی... البته پنیر اسرارآمیز پرنده و پدر و مادرهای خیلی باگذشت رو نباید فراموش کرد. اینطور که پیداست اوضاع خانه بچه ژانها حسابی عوض شده!