شعر

مادرم پیامبری بود

شروعم چکاوکی بود که. به اولین لانه می‌اندیشید. آشیانه‌ای بر بلندترین چنار باغ. نه مهمان شیروانی خانه‌ای. آغاز یک چکاوک. گرچه از یک کلاغ بهتر است. اما باید ترسید. از فصلی که پایانش. کوچ است.

شانی
9786003722033
۱۳۹۶
۵۶ صفحه
۵۰ مشاهده
۰ نقل قول