رمان ایرانی

خواب باران

بی‌فایده بود. فرار از خاطرات گذشته، بی‌فایده بود. خاطراتی که دیگر جزئی از وجودش شده بود. خاطراتی که هر چه تلاش می‌کرد از آن‌ها دورتر شود، با کوچک‌ترین نشانه و تلنگری، از زیر خاکستر فراموشی سر درمی‌آورد و وجودش را به آتش می‌کشاند. فکر کرد آدم تا قبل از مرگش، چند بار باید جان بکند؟ چند بار باید تکه‌های روح و روانش را بدهد تا به مرگ برسد؟ برای یک بار مردن، این همه جان کندن، عادلانه نبود.

9786008460206
۱۳۹۶
۲۰۰ صفحه
۱۰۰ مشاهده
۰ نقل قول