مجموعه داستان داخلی

بوطیقای شیطان

خلیل دانه‌پاش دست بر شانه حکمت دربندی گذاشت و گفت: «پایان تلخی داشت.» حکمت دربندی بغض بالا آمده‌اش را فرو داد و گفت: «نمی‌خواهم دوباره آن چیزی را که از ایوب در ذهن دارم، با کلمات خیانتکار با شما در میان بگذارم. می‌خواهم از کلمات بگریزم. او هم در نهایت موفق شد از کلمات بگریزد.» نعمت گندم‌کار اشک‌هایش را بی‌صدا از گونه پاک کرد و گفت: «ما همیشه در دام چیزهایی می‌مانیم که از آن‌ها می‌گریزیم. مرگ دام و دانه ایوب بود.» خلیل دانه‌پاش گفت: «نگاه کنید.» و بعد به گور تازه آقای ایوبی اشاره کرد. هر سه نفر با چشمان حیرت‌زده دیدند که جسم بی‌وزن آقای ایوبی از میان درزهای خاک سبک و پوک بیرون آمد و کمی بالای قبرش شناور شد. بعد باد تندی ورزید و جسم ایوب ایوبی را مانند بادبادکی رنگی بالا کشید.

هیلا
9786005639742
۱۳۹۶
۹۶ صفحه
۱۳۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های علی‌رضا لبش
کبریت کم‌خطر (گزیده نثر و داستان طنز امروز) مجموعه داستان
کبریت کم‌خطر (گزیده نثر و داستان طنز امروز) مجموعه داستان اصلا با طرز مصرف یک کتاب به طور کلی آشنایی دارید؟ می‌دانید کتاب را نباید پیش از مصرف بشورید؟ می‌دانید کتاب را نباید روی آتش، حرارت بدهید یا بپزید؟ می‌دانید کتاب را نباید قورت بدهید؟ می‌دانید کتاب را نباید به زور توی حلق بچه‌ها و بستگان فرو کنید؟ می‌دانید کتاب را داخل دستگاه آبمیوه‌گیری، ماشین لباسشویی، ماکروویو، یخچال و فر ...
بی سر و ته (تاملات کوتاه طنزآمیز)
بی سر و ته (تاملات کوتاه طنزآمیز) -
کافه خنده (مجموعه طنز)
کافه خنده (مجموعه طنز) قاطر دچار بحران هویت شده بود. نمی‌دونست از خودش نجابت نشون بده یا خریت. پدرش گفت:‌ همیشه از خودت نجابت نشون بده. مادرش گفت:‌ جون به جونت کنن، همون خری. قاطر علاوه بر بحران هویت دچار بحران شخصیت هم شد.
مشاهده تمام رمان های علی‌رضا لبش
مجموعه‌ها