زمان حال. قبرستانی در مرکز یک پایتخت بزرگ اروپایی. برف زمین، ردیف درختان بیبرگ و سنگ فرشها را پوشانده است. دختر نوجوانی کلاهی از پوست بره بر سر گذاشته، بارانی بلندی بر تن کرده و کتابی کهنه پاره به نام «هتل بزرگ بوداپست» زیر بغل دارد. او رو به روی تندیس مردی لاغر، طاس و عینکی میایستد. یک پلاک برنز زیر مجسمه به چشم میخورد که با حروف بزرگ رویش نوشته شده: «نویسنده».