نمایش‌نامه

همه ‌چیز در زمان

(all in the timing)

اتاق کار تروتسکی در کویوآکان، مکزیکو. میز تحریر مملو از کتاب و کاغذ. روی دیوار یک آینه آویزان است. سمت چپ یه راهروست. از پنجره‌های بلند طبقه بالا می‌شه دار و درخت بیرون را دید. تقویم بزرگ دیواری تاریخ 21 آگوست 1940 را نشان می‌دهد. نور می‌آید، تروتسکی پشت میزش نشسته و با عصبانیت مشغول نوشتن است...

افراز
9786003260061
۱۳۹۶
۸۸ صفحه
۴۶۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیوید آیوز
صفحه نویسنده دیوید آیوز
۷ رمان A contemporary American playwright whose plays often consist of one act and are generally comedies. They are notable for their verbal dexterity, theatrical invention, and quirky humor.

He earned his MFA in Playwriting from The Yale School of Drama. A Guggenheim Fellow in playwriting, David is probably best known for his evening of one-act comedies called "All In the Timing". The show won the Outer Critics Circle Playwriting Award, ran for two years Off-Broadway, and in the 1995-96 season was the ...
دیگر رمان‌های دیوید آیوز
محاکمه اسپینوزا
محاکمه اسپینوزا درها را ببندید. چاره‌ای نیست جز این که بقیه بیرون بمانند. ساکت، لطفا. ساکت. (صبر می‌کند تا سکوت برقرار شود) شری در شهر ما به پا شده است. من آمده‌ام تا جلوی آن را بگیرم. بهتر است بگویم ما همه این جا آمده‌ایم تا جلوی آن را بگیریم، چرا که این شر از جماعت شماست که برمی‌خیزد. شیطانی که دنبالش ...
همه‌چیز در زمان
همه‌چیز در زمان اتاق کار تروتسکی در کویوآکان، مکزیکو. میز تحریر مملو از کتاب و کاغذ. روی دیوار یک آینه آویزان است. سمت چپ یه راهروست. ازپنجره‌های بلند طبقه بالا می‌شه دار و درخت بیرون را دید. تقویم بزرگ دیواری تاریخ 21 آگوست 1940 را نشان می‌دهد. نور می‌آید، تروتسکی پشت میزش نشسته و با عصبانیت مشغول نوشتن است...
حرف حرف حرف
حرف حرف حرف سوییفت: اول از همه چرا «هملت» رو انتخاب کرده‌ن؟ «هملت» به چه درد اونا می‌خوره، یا اونا چه دخلی دارن به «هملت»، که ما باید گرفتارش بشیم؟ وای پسر، خب همیناست که باعث می‌شه عمر مصیبت این‌قدر دراز باشه ! آخه کی تازیانه و تحقیر زمانه رو تحمل می کنه، یا بیداد ستمگر رو، هتاکی متکبر رو...
5 نمایش‌نامه (روایت‌هایی از مرگ تروتسکی)
5 نمایش‌نامه (روایت‌هایی از مرگ تروتسکی) لورا: بعضی روزا زندگی واسه من مثل یه برگه نازک دستمال کاغذی می‌مونه. مثل یه دیوار سفید که از گاز استریل ساخته شده و زندگی روی این سطح صاف با پروژکتور نمایش داده می‌شه. این زندگی منه. زنی که مسواک می‌زنه. زنی که پشت میز نشسته. این پوسته اون‌قدر نازکه که من می‌تونم دستمو به سمتش ببرم و انگشتمو توش ...
مسئله‌ای نیست
مسئله‌ای نیست مرد: منتظر کسی که نبودین؟ بودین؟ زن: راستش بودم. مرد: دوست پسر؟ زن: تقریبا. مرد: تقریبا یعنی چه؟ زن: شوهرم. مرد: اوه.
مشاهده تمام رمان های دیوید آیوز
مجموعه‌ها