رمان خارجی

دلقک

(the down)

به شهر بن که رسیدم هوا تاریک شده بود، تصمیم گرفتم خودم را اسیر کارهایی نکنم که به طور خودکار پنج سال از عمرم صرف آن‌ها شده بود، کارهایی چون بالا و پایین رفتن از پله‌های ایستگاه راه‌آهن، حمل چمدان‌هایم را زمین گذاشته، بلیت‌ام را از جیب جلویی کتم درمی‌آورم، چمدان‌هایم بر می‌داشتم، بلیت را ارائه می‌دادم، به جلو دکه روزنامه‌فروشی می‌رفتم، روزنامه منتشره عصر را می‌خریدم، بیرون می‌رفتم، یک تاکسی را صدا می‌کردم و این‌کار را تقریبا به مدت پنج سال ادامه می‌دادم یعنی از جایی حرکت می‌کردم و به یک جای دیگر می‌رسیدم...

دبیر
9786005955972
۱۳۹۶
۳۱۲ صفحه
۱۷۱ مشاهده
۱ نقل قول