مجموعه داستان خارجی

خیابان‌گرد

به نظر من لحنش به نوعی دسیسه‌آمیز و رازگونه و پر از زیر و بم بود. گفت: «من مردی رو می‌شناختم که یه بار با یه روح مواجه شده بودم.» من کماکان روی صندلی لم داده بودم، اما بقیه به طرف او برگشتند. گفت: «بعضی از افراد ارواح رو می‌بینن و بعضی هم نمی‌بینن، اما اون‌ها همیشه دور و بر ما هستن.» حالا توجه من هم به حرف‌های او جلب شده بود.

9786001219252
۱۳۹۶
۱۹۷ صفحه
۹۹ مشاهده
۰ نقل قول