شعر

کشتی خاموش برگزیده شعر و ترانه استانبولی

دیگر زمان لنگر برداشتن رسیده است. کشتی به مقصد ناکجا. از بندر خارج می‌شود. خاموش و بی‌صدا. انگار هیچ مسافری در آن نیست. در بدرقه با آن. دستمال و دستی تکان داده نمی‌شود! کسانی که در اسکله‌اند، از سفر جا مانده‌اند. روزهای طولانی. با چشم‌های خیس. به افق تاریک خیره می‌شوند. دل‌های بیچاره! این آخرین کشتی نیست که می‌رود. آخرین ماتم دنیای فانی نیست. در دنیا، عاشق و معشوق بیهوده منتظرند. نمی‌دانند عشق‌هایی که رفته‌اند هرگز باز نمی‌گردند. آن‌هایی که رفته‌اند انگار، از سفرشان راضی‌اند. ! چون سال‌های زیادی گذشته، و هنوز کسی برنگشته است.

شانی
9786003722552
۱۳۹۶
۸۸ صفحه
۵۳ مشاهده
۰ نقل قول