ده سال، ده سال قبل باید این جوری میشد. حالا من بیرون خونهای تو حومه لیساستر ایستادم. میخوام یه نگاهی بندازم به زندگی یه زوجی که هفت سال اینجا بودن و هیچوقت کسی رو ندیدن. در رو روی هیچکس باز نکردن و به هیچ فروشندهای جواب ندادن. از تیم یه چیزایی میدونم، اما زنه چی؟ دربارهش چی میدونم؟ واقعا تمام شب و روز حبس بود تو خونه؟ تا این که تو اون آخر هفته کذایی همهچی روشن شد. الان میتونم با قاطعیت بگم اون زوجی که اینجا تو انزوا و تاریکی زندگی میکردن، تیموتی ترنر و جینی بودن...