شعر

از آن همه زن

از آن همه زن. -که دوستت داشتند- یکی من بودم. و دیگران عاشقت بودند. از آن همه زن. -که دوستت داشتند- یکی من بودم. و آن‌ها به آغوشی مردانه فکر می‌کردند. یکی من بودم. و آن‌ها از فکر بچه‌هایی. با نام خانوادگی تو در شناسنامه‌هاشان. لبخند می‌زدند. برف آزادی را پوشانده. برف. انقلاب را. امام حسین را. و شهدا زیر برف پیدا نیست. از آن همه زن. تنها من مانده‌ام. که با قاب عکس کهنه‌ات. همه زمستان خودم را گرم کرده‌ام.

شانی
9786003722484
۱۳۹۶
۸۴ صفحه
۶۵ مشاهده
۰ نقل قول