ایو بونفوا را مهمترین و تاثیرگذارترین شاعر فرانسوی بعد از جنگ جهانی دوم لقب دادهاند. شعر او، که واجد سویههای غنایی و فلسفی قابل تاملی است و در ادامه سنت شعری بودلر و رمبو تشخص یافته است، به منظومهای میماند که مضامینی چون مرگ، تناهی، وجود، رویا، واقعیت و امید از اختران پرفروغ آن به شمار میروند، و آن چه در کانون آن منظومهگویی سوسو میزند، ایده «حضور» است، خورشید گم و پیدایی که بونفوا را به «شاعر حضور» ملقب کرده است. منظومه شعر او اما بیش از آن که در سودای قرار دادن جهان کلمات رویاروی جهان واقعی ما باشد، درصدد ترسیم مسیر و گشایش راهی است رویاروی ما، و به یاری کلمات، برای درک وجود و درک حضور جهان واقعی. شعر بونفوا بر نگاه ما به زبان و جهان واقعی و خاصه نسبت میان این ارکان در قلمرو شعر موثر بوده است. او در سال 1981 به کرسی استادی کلژ دو فرانس نائل آمد و بر جایگاهی نشست که با مرگ رولان بارت خالی شده بود. بونفوا پس از پل والری نخستین شاعری است که به این کرسی برگزیده میشود. بونفوا با پشت سر گذاشتن نود و سه بهار، عاقبت در اول جولای 2016 از آستانه ناگزیر گذشت. رد نازدودنی عمر او بر خاک روزگار ما کارنامهای است پر و پیمان در عرصههای شعر، جستارنویسی، نقد ادبی، و نیز اسطورهشناسی.