پیدایش دانش انسانشناسی با مطالعه فرهنگهای "بدوی" آغاز شد. اما واژه "بدوی" یا مفهوم "اولیه" پیشفرضهایی را برملا میسازد که غرب برای خود قایل است یعنی برتری ناشی از "با فرهنگ و متمدن" بودن و نیز حق سخن برای دیگران "کمتر رشد و تکامل یافته". انسانشناسی به دلیل اختلاف نظر و طرح پرسشهایی از این دست از درون دچار شکاف شد: آیا این دانش به عنوان یک "دستآموز به خدمت استعمار" آمده است؟ آیا به منزله "دانشی" برگرفته از نژادپرستی است برای اثبات آن؟ آیا کمکی است برای ارتباط میان فرهنگها و یا تحکیم و برجسته کردن تفاوتها؟ کتاب حاضر شرح جالب یکی از شاخههای غیرقطعی علوم انسانی است که در جستجوی تنزه گذشته ناخوشایند خود میباشد. این کتاب سیر تطور انسانشناسی را از زمان پیدایش آن یعنی یونان قدیم تا تنوع آن در زمان معاصر، ترسیم و همچنین مفاهیم و روشهای کلیدی انسانشناسی را همراه با معرفی نامآوران این رشته ارائه میکند: از جمله فرانتز بوآس، برونیسلاو مالینوسکی، ای.ای.اونس پریتچارد، مارگارت مید و کلود لوی استروس. در عین حال، به رشتههای متنوع انسانشناسی از نوع پست مدرن آن تا انتقادگر پرداخته شده و پرسش اصلی یعنی بازتاب انسانشناسی بر فرهنگهای غیر غربی را به منزله محور مباحث قرار داده است.