«قاعدتا، دانشمندان علم اعصاب همانطور که، در آکولای خونآشام از سیر، اجتناب میکند از سه چیز پرهیز میکنند: هر رابطهای با متافیزیک اروپائی، درگیری سیاسی، و بازتابی بر شرایط اجتماعیای که موجب رشد علمشان شده است. کترین مالابو دقیقا همین کار را انجام میدهد: او خوانشی هگلی از علوم اعصاب ارائه میدهد، که بر مفهوم انعطافپذیری بنا شده، و او بر موازاتهای غیرعادی بین مدل ذهن انسان بازتاب میکند که توسط دانشمندان علم اعصاب و ساختار سرمایهداری معاصر پیشنهاد شده است... موفقیتی فوقالعاده.» اسلاوی ژیژک «ذهن یک آئینه است؛ یک پروژکتور؛ یک کامپیوتر؛ یک اقتصاد؛ یک اکولوژی خود - خالق است، مزرعه گندمی که با نسیم همخوانی باد میخورد. کترین مالابو نیروی استعاره سریعا منشعبشوندهای را فهمیده است، اما علاوه بر این میداند که ما مالک اذهانی هستیم که استعارهها را میسازند. مالابو، به جای اینکه باز هم یک کاربرد دیگری از تحقیقات مغز را باز هم به یک زیر رشته دیگر ارائه دهد، یک دیدگاه را عرضه میکند. به جای جبر سفت و سخت، او به انعطافپذیری نگاه میکند، توان مغزها برای وفق دادن، برای تندیسسازی فرمها، برای جسم دادن به تاریخ، اما به علاوه برای فروریزی تشکلات قبلی، گاهگاهی منفجرانه؛ به جای اینکه به دنبال دلائلی باشد که بیفکرانه به دنبال جمعآوری، مرتبط کردن، و توزیع باشد، مالابو اشاره به این میکند که اگر ما، به عنوان یک اجتماع، قادر باشیم از استعارههای لازم اما ناقصمان عقب بکشیم و از مغز آگاه شویم، تاریخ به چه چیزی تبدیل خواهد شد.»