مجموعه داستان داخلی

گیلاس‌های نرسیده خانه حاج فتاح

سرم را بالا گرفته بودم و یک‌به‌یک درخت‌ها را پشت سر می‌گذاشتم. رنگ سیاه کلاغ‌ها لابه‌لای درخت‌های زرد رنگ، چشمم را به سوی خودشان سوق می‌داد. ابر نقره‌ای بخشی از روشنی رو به پایان روز را گرفته بود. هر آن ممکن بود رعدی در آسمان زده شود و به یکباره تمام زمین را تر کند، هیچ تصویری از درخت گیلاس در فصل پاییز در ذهنم نبود، اگر به گفته کبری گلی بسنده می‌کردم، می‌بایستی هر درختی که میوه نداشت را درخت گیلاس می‌پنداشتم.

امرود
9786007332047
۱۳۹۶
۱۲۰ صفحه
۳۲۷ مشاهده
۰ نقل قول