رمان نوجوان

قصه‌های من و مامان (جلد 4)

مامان قصه‌ی کبوترهایی را برایم گفت که به جای پست، نامه‌رسانی می‌کردند. خیلی دوست داشتم یکی از این‌ها را داشتم تا مرتب برای بابای خوبم نامه‌ ببر، یک روز زنگ تفریح چشمم به کبوتری افتاد که پشت پنجره‌ی کلاس‌مان ایستاده بود و هی بغ‌بغو می‌کرد. پنجره را باز کردم تا ببینم که آیا کار‌های پست هم انجام می‌دهد یا نه، ولی او یک مرتبه پرید توی کلاس. البته اهل درس و مشق هم نبود برای همین هی می‌‌پرید این طرف لاس هی آن‌طرف کلاس. بچه‌ها هم سر و صدا می‌کردند و دفتر و کتاب برایش پرت می‌کردند.

چشمه
9786002297709
۱۳۹۶
۳۲ صفحه
۹۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ویولت رازق‌پناه
قصه‌های من و مامان (جلد 1)
قصه‌های من و مامان (جلد 1) بابای من در کشتی کار می‌کند به همین خاطر باید بیشتر وقت‌ها در دریا باشد. سفر‌هایش از خلیج‌فارس و دریای عمان کشورمان شروع می‌شود و می‌رود تا جاهای خیلی دور دنیا. این سفر‌ها خیلی طول می‌کشد و در این مدت من و مامان خیلی تنها هستیم. من و مامانم باهم خیلی دوست هستیم. گاهی سر به سر هم می‌گذاریم. هر ...
قصه‌های من و مامان (جلد 2)
قصه‌های من و مامان (جلد 2) عمه‌جان مامان گفت: اینجا دیگر چه شهری است؟ صبح‌ها به جای صدای خروس صدای بوق ماشین‌ها آدم را بیدار می‌کند. و همین شد که یک خروس برایم خرید. صدای عمه‌جان مامان را شنیدم که بلند بلند با خودش می‌گقت بالاخره این خروس تنبل یک قوقولی گفت، ولی نمی‌دانم چرا صدایش با خروس‌های دیگر اینقدر فرق می‌کند.
مشاهده تمام رمان های ویولت رازق‌پناه
مجموعه‌ها