بعد از خشک شدن چشمه، مردم اعتقادشون رو نسبت به شفا دادن امامزاده از دست دادن. شایعه شده به خاطر بدی مردم اینجا بوده که امامزاده عنایتشو از دهات برداشته، چون سالای آخر مردم دهات مسافرا رو خیلی اذیت میکردن. مایحتاج مورد نیاز زائران رو به قیمت گرون میفروختن، یا دعواهای الکی راه میانداختن. اون عده از اهالی که توی این مسائل شرکت نمیکردن هم هیچ کاری برای بهبود شرایط انجام ندادن. مردم حاجتمند هم به خاطر امامزاده و شفا گرفتن تمام این بد خلقیها و بد رفتاریهای مردم محل رو تحمل میکردن. بابام خدا بیامرز میگفت: «یه روز صبح با صدای داد و بیداد مردم از خواب بیدار شدم و متوجه شدم که چشمه خشک شده.» البته اونجور که من شنیدم سالهای آخر آب توی دهات خیلی کم شده بود. یه چند سالی بعد از خشک شدن چشمه مردم محل خیلی نذر و نیاز کردن و در نهایت همه از دهات رفتن.