به پهلو لمیده. خوابزده. در ساعات کوتاه شبی برفی. اندامها. رها. میتوان. چونان در آب. فراموششان کرد. کورسویی آرام. نزدیک میشود. به سوی مرکزی. که همچنان بسته است.