گرالت، ویچر اهل ریویا، جنگجویی است که خود سپکوفسکی او را مانند تیر از کمان رها شده صاف و ساده میداند، اما دنیا و سرنوشتی که گرالت را احاطه کرده چنان پیچیده است که سادگی او به طرز دیوانهواری عمیق و با معنی جلوه میکند. شاید در نگاه اول فقط با یک هیولاکش حرفهای که برای پول کار میکند روبرو باشیم، اما گرالت معمولا با انسانهایی سر و کار دارد که هر هیولایی را شرمنده میکنند و این انسانها هستند که مجبورش میکنند قوانین همیشگیاش را زیر پا بگذارد. زبان نیشدار و بیباکی غیرطبیعی گرالت او را به شخصیتی ماندگار، فراموش نشدنی و محبوب تبدیل کرده است که حتی در لحظههای آغشته به خون، به او احساس نزدیکی میکنیم. از طرف دیگر، گرالت فقط یک قطره است در میان اقیانوسی از شخصیتهای جذاب و فوقالعاده این مجموعه کتاب که هر کدام لیاقت حماسهای جداگانه را دارند.