با قلب نیمسوخته پانسمان شده. چشمم دو ابر خونی بیآسمان شده. قلبی شبیه یک اتوبوس تصادفی. خون از تمام پنجرههایش روان شده. این بار میرسم که بگویم که عاشقم. عشقی در انتهای زمان جاودان شده. عشقی که مانده گوشه دفترچه جهان. قلب هزار حادثه ناگهان شده. از مرزهای کهنه دنیا گذشته است. عشقی که رودخانهای از ارغوان شده. عشقی که انفجار اناری به صخره است. فوارهای بلندتر از آسمان شده.