دلتنگهای سرخ زبان را گرفتهاند. مجموع یاس و سروقدان را گرفتهاند. تشویش میدهند به اذهان عامه. آنان که دور میرمغان را گرفتهاند. با من شهود ذائقه بوی موی توست. آن گیسوان که پیچ جهان را گرفتهاند. سنگر به سنگر آمدهام تا ببینمت. بیهوده سمت این هیجان را گرفتهاند. گفتند ذرههای وجودت گرهگشاست. از کل هستی تو همان را گرفتهاند. عکاسها به باورشان در شکار تو. فیگوری از سپیدهدمان را گرفتهاند. من خلق فاتحانه ندارم که پیش از این. بسیارها قلمروتان را گرفتهاند.