رمان نوجوان

شاهزاده کوچولو

(Le petit prince)

به جرات می‌توان گفت شاهزاده کوچولو، «شاهکار جهانی شعر، انسانیت و احساسات» کتابی جاودانه است و تا زمانی که بشر در کره خاکی وجود خواهد داشت، بارها چاپ و تجدید چاپ خواهد شد.

مینیاتور
9786009265749
۱۳۹۵
۱۵۰ صفحه
۴۲۷ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
آنتوان دو سنت اگزوپری
صفحه نویسنده آنتوان دو سنت اگزوپری
۳۰ رمان آنتوان دو سنت‌اگزوپری‏ (۲۹ ژوئن ۱۹۰۰ - ۳۱ ژوئیه ۱۹۴۴) نویسنده و خلبان اهل فرانسه بود. در ۱۹۴۳ شاهکار سنت‌اگزوپری به نام "شازده کوچولو" Le Petit Prince انتشار یافت که حوادث شگفت‌آنگیز آن با نکته‌های دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهم‌ترین آثار اگزوپری به شمار می‌رود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثه‌ای واقعی مایه گرفته که در دل شنهای صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده‌است. خرابی دستگاه ...
دیگر رمان‌های آنتوان دو سنت اگزوپری
شازده کوچولو (تصویرسازی)
شازده کوچولو (تصویرسازی) شازده کوچولو ساکن سیاره کوچکی به اندازه یک خانة معمولی است و در آن جا گل بی‌همتایی دارد که مایه همه عواطف و دلخوشی‌ها و رنج‌های اوست. خواننده اندک اندک با سرگذشت این موجود کوچولوی دوست‌داشتنی آشنا می‌شود و پی می‌برد که چرا او روزی تصمیم به ترک وطن می‌گیرد و پس از عبور از شش سیاره به سیاره هفتم، ...
پیک جنوب
پیک جنوب سنت اگزوپری در واقع ایکاروسی است در بند هزار توی زندگی خاکی، فکر و ذکرش رهایی از این زندان است، زندان تن، راه چاره‌اش پرواز است و وسیله پرواز: هواپیمان. آن وقت در پهنه بی‌کران آسمان و جنگجویان خطرآفرینش: باد، توفان، مه، راه گم کردن در دل صحرایی که همه جایش یکسان است، خلبان، راوی داستان‌هایش هم می‌شود، داستان‌هایی که ...
شازده کوچولو (همراه با تولد شازده کوچولو)
شازده کوچولو (همراه با تولد شازده کوچولو) شازده کوچولو حاصل احساس ناکامی آنتوان دوسنت اگزوپری در طراحی است. او کنار نوشته‌های خود دائما پیکره یا صحنه‌هایی می‌کشید. مثلا، پیش از رسیدن به چهره شازده کوچولو پیکره بچه‌ای را که گاهی روی تپه‌ای پر گل ایستاده، بر ده‌ها کاغذ طرح زده است. در این کتاب علاوه بر ترجمه شیوای شازده کوچولو، برای نخستین بار مجموعه طرح‌های اولیه نویسنده ...
پرواز شبانه
پرواز شبانه ریویر در اعماق وجود برای این مرد شجاع که گرفتار ترس شده بود احساس تاسف کرد. خلبان کوشید توضیح دهد. ـ هیچ‌چیز را نمی‌دیدم. شک نیست که اگر پیش‌تر می‌رفتم... شاید رادیو می‌گفت... اما چراغم ضعیف می‌شد و من دست‌های خودم را هم نمی‌دیدم. سعی کردم چراغ پرواز را روشن کنم تا دست کم یک بال را ببینم اما چیزی ندیدم. ...
مشاهده تمام رمان های آنتوان دو سنت اگزوپری
مجموعه‌ها