طول کوچهای که الان چند قدم بیشتر نیست، یه روزی مثل پیست دوچرخهسواری بود. یادمه بیشتر از صدبار با دوچرخه پشوتن که هژا پشتش رو گرفته بود مبادا زمین بخورم، رکاب زدم تا یاد گرفتم. تو همین کوچه و با شما بود که لیلی و کشبازی ما دخترا شد وسطی و والیبال. مارپله و منچ شد شطرنج. وقتی بچه بودیم، برای با هم بودن دنبال بهانه نبودیم؛ ولی الان که قد کشیدیم، بهانهای برای با هم بودن نداریم...